جدول جو
جدول جو

معنی بیت حرم - جستجوی لغت در جدول جو

بیت حرم
(بَ / بِ تِ حَ رَ)
بیت الحرام:
تات ز هستی هنوز یاد بود کفر و دین
بتکده را شرط نیست بیت حرم همنشین.
خاقانی.
چند رصدگاه پیل بر ره دل داشتن
چند قدمگاه پیل بیت حرم ساختن.
خاقانی.
رجوع به بیت الحرام و کعبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیت الحرم
تصویر بیت الحرم
بیت الله، خانۀ خدا، کعبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صید حرم
تصویر صید حرم
جانوری که در سرزمین حرم و حوالی کعبه باشد و کشتن و شکار کردن آن حرام است، برای مثال دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار / و ز آنچه با دل ما کرده ای پشیمان باش (حافظ - ۵۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
(بِ تُ کَ)
رجوع به بنت الکرم شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، و رجوع به نشوءاللغه شود، شلتوک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ تِ تَ رَ)
نزد احکامیان خانه مقابل بیت فرح است که هفتم باشد. مانند قمر در خانه نهم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ تِ حَ زَ)
بیت الاحزان:
صفیر بلبل شوریده و نفیر هزار
برای وصل گل آمد برون ز بیت حزن.
حافظ.
رجوع به بیت الاحزان شود
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ تِ حِ مَ)
دلی که اخلاص بر آن غلبه یافته باشد. (اصطلاحات الصوفیه). رجوع به بیت الحکمه و خزانه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ تِ شَ رَ)
رجوع به بیت الشرف شود
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ تِ فَ رَ)
نزد علمای احکام، هرسیاره ای را در خانه فرح و مسرت است و از این رو آن خانه را بیت فرح آن ستاره گویند. مثلاً بیت فرح قمر خانه سیم است مقابل بیت ترح. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حُ مَ)
بی ادب. بی آبرو:
این چنین سنگدلی بی حق و بی حرمت جفت
شاه مسعود مبیناد و میفتاد ز راه.
منوچهری.
و دلم از جهت وی مشغول بود فارغ شد که بدست این بیحرمتان نیفتاد. (تاریخ بیهقی).
سوی خردمند بصد بدره زر
جاهل بی قیمت و بی حرمت است.
ناصرخسرو.
من بدیشان شکرم جاهل بی حرمت را
که خران را حکماباز بشیران شکرند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ حَ رَ)
بیت الحرام. بیت العتیق. بیت الله. خانه خدای:
تا بوستان بسال بهشت ارم شود
صحرا زعکس لاله چو بیت الحرم شود.
منوچهری.
تیغ دودستی زند بر عدوان خدای
همچو پیمبر ز دست بر در بیت الحرم.
منوچهری.
او جدا کرد آن کسانی را سر از تن بی خلاف
کز جفا بیحرمتی کردند در بیت الحرم.
سنایی.
نه کبوتر که امان یافت ز تیغ
به ادب خاصۀ بیت الحرم است.
خاقانی.
رجوع به مادۀ قبل و رجوع به ذیل حج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
بی ادب، بی آبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صید حرم
تصویر صید حرم
وحشی که در سرزمین حرم باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
غير محترمٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
Profane
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
profane
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
profano
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
بے حرمتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
профанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
profan
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
богохульний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
profan
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
亵渎的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
matusi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
অপবিত্র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
profano
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
küfürlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
불경스러운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
不敬な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
חפשי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
अपवित्र
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
หมิ่นประมาท
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
goddeloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
profano
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی حرمت
تصویر بی حرمت
cabul
دیکشنری فارسی به اندونزیایی